با پسرم....
سلام شیطونککککککککککککک مامان خوبی فدات بشم این روزها همش برمیگردم به پارسال این موقع و کلی خاطرات برام زنده میشن. چه زود تو داری بزرگ میشی و رشد میکنی. مامان یه دفتر خاطرات داره که جزئیات موقعی که توی دلم بودی رو نوشتم و شبها وقتی میخوابی میرم اونها رو میخونم. بهرادم پسر ناز و مهربونم همش با هم بازی میکنیم و کتاب میخونیم.عاشق کتابی و من از دو ماهگیت برات کتاب میخوندم. عاشق خوردن غذا ومیوه با دستی و منم هیچ کاری باهات ندارم و اجازه میدم راحت باشی. عاشق فضولی کردنی و به همه جا سرک میکشی.کافیه یه چیز جدید ببینی تا قشنگ زیر و روش نکنی ول کن نیستی.... عاشق بابایی هستی تا صدای در و میشنوی سریع راه میفتی و فک...
نویسنده :
شیوا مامان بهراد
12:44